مناهج

نظرسنجی سنن حوزوی

مناهج
نگرش ها و دغدغه های حوزه و روحانیت

طبقه بندی موضوعی

۳۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام خمینی» ثبت شده است

محمد مرادی

اخیرا جناب آقای اکبرنژاد در سلسله یادداشت‌هایی با عنوان «عدم موافقت بزرگان حوزه با حرکت انقلابی آیت‌الله خمینی» مطالبی را در مخالفت علمای حوزه –از جمله آیت الله بهجت- با حرکت انقلابی امام خمینی قدس سره منتشر نموده‌اند. سپس با استناد به صوتی از حجت الاسلام و المسلمین علی بهجت به نقل از امام آورده است: «آیت الله خمینی به آیت‌الله بهجت فرمودند: برای اداره حکومت حتی چهار نفر هم ندارم!» و به طور ضمنی ایشان را از مخالفان نهضت و قیام امام خمینی دانسته است.
این ادعا به‌غایت سست و ضعیف و ناشی از فقدان درک صحیح از مواضع بزرگان حوزه است. دغدغه این نوشتار صرفا نقد این مطلب نیست، بلکه مقابله با تحریف #نسبت_حوزه_و_انقلاب به‌قدر وسع است. مساله، جداسازی انقلاب از خاستگاهش یعنی حوزه، و القاء این باور به جامعه، که حرکت امام، انحرافی بود از جریان اصیل حوزه در طول عصر غیبت و به همین خاطر هم همراهی بزرگان را در پی نداشت. این در حالی است که انقلاب، امتداد حرکت فقهای شیعی در طول تاریخ تشیع، و نقطه اوج و تعالی آن است! بنابراین با یک موضوع مهم مواجهیم که نباید از کنار آن به سادگی گذشت!

حجت الاسلام و المسلمین علی بهجت فرزند مرحوم آیت الله بهجت، در بخشی از مصاحبه با رادیو معارف به ذکر نکاتی از تعامل امام خمینی و آیت الله بهجت می‌پردازد و برشی از گفتگوی این دو عالم بزرگ را چنین نقل می‌کند؛
«دو هفته نمی‌شود، کمتر از یک هفته و نزدیک به دو هفته طول کشید، فاصله رد و بدل این کلام و تبعید حضرت امام از ایران به خارج از کشور. یعنی آن روز ایشان آمده بود منزل پیش آقا. من که چای آوردم، همه را بیرون کرده بود -[من] یک چای اول می‌آوردم برای پذیرایی، بعد که تنها می‌شدند، یک چای برای خود حضرت [امام می‌آوردم]- دیدم آقا[ی بهجت] به ایشان می‌فرمایند: «این کار شما اقلاً نیاز به چهل متخصص مهذب دارد، و الا ...» مطلب عجیبی فرمود. من چای را گذاشتم جلوی حضرت امام، امام یک نگاه به دست راست و یک نگاه به دست چپ کرد، و به آقای بهجت رو کرد و با انگشت های دست نشان داد و فرمود: «چهار نفر هم ندارم». و من خیلی تعجب کردم، نمی‌فهمیدم معنای حرف را. بعد از اینکه انقلاب پیروز شد، دیدم بازرگان را گذاشتند بعد بنی صدر را، تازه فهمیدم ایشان فرمود چهار نفر هم ندارم یعنی چه!»

و اما نقد؛

١. بی‌توجهی به تاریخ گفتگو.
تاریخ این جلسه همانطور که از ابتدای صوت پیداست مربوط به حوادث سال ١٣۴٣ و قبل از تبعید امام خمینی به ترکیه و نجف است. ایشان بدون اشاره به تاریخ جلسه، بیان امام را اعتراف به نداشتن همراه در اداره حکومت تفسیر کرده است. آیا این به آن معناست که امام ١۴ سال بعد هنگام انقلاب هم در میان علما و مراجع تنها بوده است؟!

٢. متعلق کلام روشن نیست.
ایشان در نقل کلام علی آقای بهجت امانت لازم را به خرج نداده و «این کار شما» را به «اداره حکومت» تغییر داده است، در حالی که روشن نیست متعلق کلام آیت الله بهجت و متعاقبا امام چیست و ناظر به چه کسانی است؟! شاید منظور امام نداشتن چهار نفر برای تغییر حکومت باشد، نه اداره انقلاب!

٣. حضورِ اندک ناقل کلام در جلسه گفتگو.
چنان که از محتوای صوت پیداست، ناقل محترم -حاج علی آقای بهجت- به طور کامل در جلسه حضور نداشته و صرفا هنگام بردن چای این مطلب را شنیده و قبل و بعد آن در جلسه حاضر نبوده است. به جد محتمل است قرائنی در کلام هر یک از امام و آیت الله بهجت وجود داشته که به کلی معنا و مقصود را تغییر می‌دهد.

۴. مخالفت با سیره آیت الله بهجت.
برداشت جناب اکبرنژاد از مخالفت آیت الله بهجت با اندیشه‌های مبارزاتی امام هیچ شاهدی در سیره آیت الله بهجت و بیانات ایشان ندارد بلکه برعکس شواهد متقنی بر نادرستی آن وجود دارد؛

🔸 ١-۴. حاج علی آقای بهجت نقل می‌کند: « ایشان به شدّت با انقلاب و براندازی شاه، موافق بود. اغلب هم مورد مشورت امام خمینی بودند. یاد دارم که ایشان در جلسه‌ای به امام پیشنهاد کرد که سریع‌ترین راه برای اینکه موقعیتی برای شیعیان به دست آید تا حکومت سلطنتی شاه را از بین ببرند، این است که ترتیبی داده شود که شاه توسّط محافظان خودش از بین برود و راهی هم پیشنهاد کردند. ایشان معتقد بود تا شاه دیگری بیاید و به این خباثت و قوّت برسد، فرجه‌ای ایجاد می‌شود و ما باید از این موقعیت استفاده کنیم و کارهایمان را انجام دهیم.

قبل از پیروزی انقلاب، دانشجویی ـ که الان فیزیوتراپ است ـ به من گفت: اگر می‌توانی، از آقا بپرس بالاخره شاه پیروز می‌شود، یا امام خمینی؟ من منتظر فرصت بودم. یک روز بعدازظهر دیدم که آقا در حال وضو گرفتن، خیلی بشّاش است و در این عالم نیست، به گونه ای که متوجّه رفت و آمد ما نمی‌شود. در این گونه مواقع بود که می‌شد چیزی از ایشان پرسید و جواب گرفت؛ یعنی تا می‌خواست از آن عوالم بیرون بیاید و به این جا توجّه کند، در این بین می‌شد از او پاسخی دریافت کرد، و گرنه وقتی به این عالم می‌رسید، رازدار بود. ایشان در حال شستن صورت بود که به ایشان گفتم: آقا! بالاخره در این زد و خورد، شاه پیروز می‌شود یا آقای خمینی؟ ایشان فرمود: «بله؟» سؤالم را تکرار کردم. فرمود: «بله. آن آقای سِدِهی هم گفت که بار دوم، آقای خمینی پیروز می‌شود، و... » گفتنی است که آقا این طور مسائل را به خود، نسبت نمی‌داد.» (زمزم عرفان، ص٢۶۶ـ٢۶٧) ».

🔸 ٢-۴. علی آقای بهجت همچنین نقل می‌کند: امام قبل از سال ۴٢ در یک سال سیزده بار آمدند و با پدرم جلسه داشتند. در یکی از این جلسات که من بودم امام به مرحوم آیت‌الله بهجت گفتند فکر می‌کنید چه باید کنیم؟ ایشان فرمود: «شاه را بزن! شاه را بزن!» [https://bahjat.ir/fa/content/12909]

🔸 ٣-۴. آقای مسعودی خمینی دربارۀ دیدگاه‌های سیاسی که ایشان در درس خود مطرح می‌کردند می‌گوید: «همواره آقا می‌فرمودند: از صدر اسلام تا کنون اسلام را از بین بردند. و برخی از اوقات نیز با تعریض به شاه می‌فرمودند: «این‌ها خراب کردند؛ دین را دارند از بین می‌برند.» همچنین یادم می‌آید در سال ۴۱ و ۴۲ که امام خمینی مبارزاتش را شروع کرده بود شخصی به ایشان گفت: آقا! شما احتمال نمی‌دهید که آقای خمینی خیلی تند می‌رود؟ آقا در جواب فرمودند: «شما احتمال نمی‌دهید که ایشان خیلی کند دارد می‌رود!؟» به نظر می‌رسد مقصود از «کند حرکت کردن» با اینکه امام علیه شاه سخنرانی می‌کرد این بود که باید اعلام جهاد بدهد». (برگی از دفتر آفتاب، ص١٠٠)

🔸 ۴-۴. آقای آقاتهرانی نقل می‌کند: یادم هست بعد از ٢٢ بهمن بود که با ایشان برخورد کردم، فرمودند: «دیروز ظاهراً راهپیمایی خیلی باشکوه بود». گفتم: بله خیلی باعظمت بود و خیلی‌ها آمده بودند. گفتند: فکر می‌کنی همه اینهایی که آمده بودند آقای خمینی و انقلاب را قبول دارند؟ گفتم نه. بعضی‌ها هم ممکن است قبول نداشته باشند. گفت: پس چرا می‌آیند؟ من ماندم چه بگویم! فرمودند: «ولایت حاج آقا روح الله اینها را می‌کشد.» این عین عبارتی است که از ایشان شنیدم. وقتی اراده می‌کند می‌گوید بیایید بیرون، طرف بیرون می‌آید، حتی اگر انقلاب و حتی خود امام را قبول نداشته باشد.[https://bahjat.ir/fa/content/12909]

🔸 ۵-۴. آیت الله مصباح یزدی می‌فرمایند: «بنده شهادت می‌دهم عاملی که باعث شد بنده توجه به این مسائل [سیاسی] پیدا کنم و به عنوان یک وظیفه دنبال این مسائل بروم، سفارش آقای بهجت (ره) بود». [https://eitaa.com/mesbahyazdi_ir/2304]

🔸 ۶-۴. آیت الله ممدوحی می‌فرماید: ایشان از پشتیبان های سفت و سخت انقلاب بود و برای انقلاب بسیار دعا می کرد. گاهی دستور العمل هایی به افراد می داد و رفیق امام هم بودند. ایشان به امام ارادت داشت. ایشان به مقام معظم رهبری نامه نوشته بود که: «من همان نظری که به امام دارم به شما هم دارم. (عبد محبوب، ویژه‌نامه چهارمین سالگرد ارتحال آیت الله بهجت، ص ٢۵).


۵. تعارض با مشی آیت الله بهجت در تعامل با امام و رهبری.
آیت الله بهجت بعد از انقلاب همواره پیگیر حوادث متعدد انقلاب و احوالات امام خمینی و رهبر معظم انقلاب آیت الله خامنه‌ای بوده‌اند. فرزند ایشان حاج علی آقای بهجت نقل می‌کند در همان اوایل انقلاب وقتی خبر بستری شدن امام به‌دلیل عارضه قلبی به ایشان رسید دیدم ناراحت‌اند، و مرتب قدم می‌زنند و فکر می‌کنند. فردای آن روز وقتی از حرم برگشتند، دیگر حالت ناراحتی دیشب را نداشتند و فرمودند: «خداوند ده سال بر این امت رحم کرد!».
[https://eitaa.com/kalame_tv1/240]

آقای مرتضی آقاتهرانی در این باره نقل می‌کند: «ما در مشهد بودیم که آیت‌الله مصباح یزدی برای بیعت با آیت‌الله خامنه‌ای از قم به تهران و از آنجا هم به مشهد آمد. ما خدمت‌شان رسیدیم و از وضع و اوضاع پرسیدیم. حاج آقا فرمود که برای بیعت خدمت آقا رفته بودم، ولی خدا را شُکر دست خالی نرفتم، چون آیت‌الله بهجت نامه‌ای چهار صفحه‌ای برای آقا نوشتند. شروع نامه هم اینگونه بود: «بنده انتصاب حضرت‌عالی را به سِمَت مقام ولایت و رهبری تبریک عرض می‌‌کنم.» سپس رهبر معظم انقلاب به آیت‌الله مصباح فرموده بود: «تا حالا بسیاری از مردم و مسئولان با من بیعت کردند، ولی هیچ‌کدام دلم را آرام نکرد که من در این جایگاه باید باشم یا نه، الّا این نامه که خیالم را راحت کرد؛ چون می‌‌دانم که ایشان اصلاً بر مبنایی که دیگران ممکن است بنویسند و حرف بزنند، نمی‌نویسند و صحبت نمی‌کنند».
همچنین ایشان در ابتدای رهبری آیت الله خامنه‌ای به ایشان فرموده بودند: «الحمدلله شما به مبانی مستحضرید. اگر به آنچه می‌رسید، طبق موازین عمل کنید، «من» ملتزمم که شما را تنها نگذارند.».

۶. تعارض با بیانات آیت الله بهجت:
دیدگاه مورد ادعای آقای اکبر نژاد با بیانات آیت الله بهجت هم سازگار نیست. برخی از این بیانات بدین ترتیب است:
✅ ١. آیت الله بهجت در پاسخ به این سؤال که «آیا ایجاد حکومت اسلامی، پیش از ظهور حضرت مهدی عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه‌الشریف و برای زمینه سازی حکومت ایشان جایز است؟»
می‌فرمایند: «اگر بتوانیم این کار را بکنیم واجب است و باید جلو آن‌هایی که مانع این کار هم هستند را گرفت و آنان را دفع کرد». (گوهرهای حکیمانه، ص١۴٧).

✅ ٢. «با اینکه می‌دانیم نظام مذهبی حق است، با گرفتن رشوه‌ها و اشاعه‌ی اکاذیب و اتهامات برای براندازی آن تلاش می‌کنیم، تا پست و مقام دیگران نصیب ما گردد!» [در محضر بهجت،  ج٣، ص١۶٨].

✅ ٣. «از سوی دیگر از زمان مشروطه تاکنون تبلیغ کردند که اسلام قابل اجرا نیست. کفار و استعمارگران در دروغ گفتن و فریب‌دادن ماهرند و ما در فریب‌خوردن! ...
حتی این مطلب را هم به صراحت گفتند که اسلام برای حکومت، ناقص است. مگر حکومت بنی‌العباس پانصد سال طول نکشید؟!» [در محضر بهجت، ج۱، ص ۱۱۷].

✅ ۴. «هرچند مقام علم بالاتر از همه مقامات دنیوی است و مقامات دنیوی در برابر آن ناچیز و ناپایدار است، ولی اگر کسی عقل و ایمان داشته باشد، حتی اگر علم نداشته باشد، می‌تواند مردم و جامعه را اداره کند؛ به شرط اینکه اگر علم داشت و آگاه بود، به علمش عمل کند، و اگر ندانست، از اهلش سؤال و تقلید کند؛ بنابراین، برای اداره‌ی تمام جهان کافی است که انسان عاقل و مؤمن و متدین باشد. دیانت و عقل برای اداره‌ی کره‌ی زمین کفایت می‌کند. این مسئله در همه‌ی ادیان جاری است، نه فقط اسلام، بلکه در تمام ادیان، دین و عقل می‌خواهد». [در محضر بهجت، ج۲، ص۴٣].

✅ ۵. «عدّه ای به خدمت آقای بروجردی ـ رحمه اللّه ـ رسیدند و عرض کردند: اگر فرمان دهید، ما می توانیم محمّد رضا پهلوی را از بین ببریم. ایشان فرمودند: «آیا اگر بگویم و شما هم به فرض او را از بین ببرید، و بتوانید به جای او کشور را اداره کنید، آیا شرق و غرب می گذارند آب گوارا از گلویتان پایین برود!؟». بنده علما (نه عملاً) جواب می‌دهم: در صورت عمل به دستور اسلام، می‌توانیم اداره کنیم، منتهی در صورت عمل به تکلیف، نه در صورتی که تشخیص دهیم احکام اسلام ناقص و اجرای آن برخلاف مصالح جامعه است». [در محضر بهجت، ج۲، ص١۶٣-١۶۴]


نکته پایانی

 عدم توجه نسبت به این نکات و طرح چنان ادعای بزرگی اصلا پذیرفتنی نیست. قضاوت پیرامون موافقت یا مخالفت بزرگان حوزه با حرکت سیاسی امام خمینی با استناد به شواهدی به غایت ناکافی بیشتر با رفتارهای سطحی بلاگرهای شبکه‌های اجتماعی تناسب دارد، نه کسی که داعیه‌دار کسوت استادی است. اینگونه شتاب‌زده و متهورانه قلم‌زدن نه با اصول اخلاقی سازگار است و نه اعتباری برای دیگر ادعاهای نویسنده باقی می‌گذارد.

  • علی مهدوی

👤 آیت‌الله‌ سبحانی در دیدار اعضای دبیرخانه‌ی دائمی منشور روحانیت

🔸 پیام‌های حضرت امام بسیار مهم است و برخی از آنها همچون وصیت‌نامه و پیام به گورباچوف رئیس جمهور وقت شوروی، آسمانی است.

♨️ مرحوم امام نسبت به انحرافات فکری بسیار حساس بودند تا جایی که در سال ۱۳۲۲ به هنگام نگارش کتاب «اسرار هزار ساله»، دو ماه دروس خود را تعطیل کردند و کتاب «کشف اسرار» را در پاسخ به شبهات آن نگاشتند تا جایی که بعد از دو ماه به خاطر درد چشم مجبور شدند به پزشک مراجعه نمایند.

💠 ایشان به ضرورت تدریس علوم عقلی در حوزه‌ها اشاره کردند و فرمودند:

یکی از مصادیق تحجر، نپرداختن به علوم عقلی است. البته این مهم باید به صورت متعادل صورت پذیرد تا جایی که نه آن را به‌صورت کلی رها کنیم و نه تمام مطالب آن را تصدیق نماییم. 

❇️ معظم له در پایان توصیه کردند اساتید معظم، «منشور روحانیت» حضرت امام را روزهای چهارشنبه در دروس اخلاق تدریس نمایند.

  • صادقی

📝 خطر کنار نشستن علما

🎥 امام خمینی

  • صادقی

1  آیت‌الله شبیری زنجانی:

«دو سه شب قبل از پانزده خرداد ۱۳۴۲، شب عاشورا از طرف آقای گلپایگانی به منزل حاج آقای ما آمدند و گفتند که آقای خمینی می‌خواهد در روز عاشورا سخنرانی کند و اطلاع داریم که حکومت تصمیم دارد ایشان را دستگیر کند و این کار جدّی است و آقای خمینی حرف ما را قبول نمی‌کند و از حاج آقای والد خواسته بودند چون با آقای خمینی رفیق است، آقای خمینی را از این کار منصرف کند.

شب عاشورا نیمه‌شب هم بعضی از زنجانی‌ها حاج آقا را بیدار کردند که شما آقای خمینی را از این کار منصرف کنید.

عصر روز عاشورا مرحوم والد من را فرستادند که به منزل آقای خمینی بروم و از طرف ایشان بخواهم سخنرانی نکند. منزل آقای خمینی خیلی شلوغ بود، چون می‌خواست برای سخنرانی بیاید. موفق نشدم آقای خمینی را ببینم. آقای شهاب اشراقی داماد ایشان را دیدم و مطلب را به او گفتم. آقا شهاب رفت و به آقای خمینی اطلاع داد ولی آقای خمینی گفته بود که اینها تهدید و ارعاب است و اعتنا نکرده بود.» (جرعه‌ای از دریا، ج ۳، ص ۶۶۰)

2 وقتی امام عظیم‌الشأن ما، تشخیص دادند که دوران تقیه و مدارا با طاغوت به سرآمده است و باید علنی علیه ظلم قیام کرد، دیگر هیچ‌چیزی مانع او نشد؛ نه ترس از حبس داشت و نه ترس از تبعید و نه حتی خوف از شهادت.

تفاوت امام با بسیاری از علمای دیگر همین جامعیت و اجتهاد وی در فقه و سیاست و تشخیص دقیق تکلیف بود.

اگر امام آن روز به خاطر خوف از دستگیری کوتاه آمده بود، امروز خبری از انقلاب نبود؛ چراکه هر قیامی هزینه‌ای دارد.

بماند که بعدها مشخص شد: در وهله‌های مختلف، نفوذی‌های ساواک -با چند واسطه- در بین علما و اطرافیان امام، سعی در تغییر نظر حضرت امام و انقلابیون داشتند.

✅ حق هم همین بود، امامی که «عالم بزمانه» بود، جامع‌نگر و تکلیف‌گرا بود، به همین دلیل هم توانست از سال ۴۲ تا آخر عمر، بر اساس فقاهت و افق وسیع دیدگاه و شجاعت و فداکاری و تدبیر و مدیریت فوق‌العاده، یک انقلاب عظیم را راهبری و رهبری کند.

✅ البته که اوج فقاهت، بصیرت و هدایت الهی ناشی از اخلاص و مجاهدت حتما چنین اثری دارد که آن فقیه عظیم‌الشأن را در برابر نظرات غیر عمیق و کوتاه مدت و در مواردی هدایت شده و یا تقویت شده از سوی سازمان‌های پیچیده اطلاعاتی و امنیتی صیانت کند.

  • صادقی

🔺 لازم است علما و مدرسین محترم نگذارند در درسهایی که مربوط به فقاهت است و حوزه‌های فقهی و اصولی از طریقه مشایخ معظم که تنها راه برای حفظ فقه اسلامی است منحرف شوند، و کوشش نمایند که هر روز بر دقتها و بحث و نظرها و ابتکار و تحقیقها افزوده شود؛ و فقه سنتی که ارث سلف صالح است و انحراف از آن سست شدن ارکان تحقیق و تدقیق است، محفوظ بماند وتحقیقات بر تحقیقات اضافه گردد.

✅ و البته در رشته‌های دیگر علوم به مناسبت احتیاجات کشور و اسلام برنامه‌هایی تهیه خواهد شد و رجالی در آن رشته تربیت باید شود.

✅ و از بالاترین و والاترین حوزه‌هایی که لازم است به‌طور همگانی مورد تعلیم و تعلم قرار گیرد، علوم معنوی اسلامی است، از قبیل علم اخلاق و تهذیب نفس و سیر و سلوک الی الله - رزقنا الله و ایاکم - که جهاد اکبر می‌باشد.

  • صادقی

📝 برکت استقلال حوزه از انقلاب خمینی است 

🔸 وقتی می‌گوییم: «اگر انقلاب خمینی نبود، آقایانی که امروز به هر بهانه‌ای انقلاب و جمهوری اسلامی را آزادانه نقد می‌کنند، جرأت ابراز انتقاد نداشتند چون طاغوت اجازه تنفس به آنها نمی‌داد» یعنی چه؟

❇️ یک نمونه تاریخی که نشان می‌دهد پیش از انقلاب، حوزه و روحانیت استقلالی نداشتند، حتی منبری‌ها برای منبر رفتن باید از حکومت طاغوت اجازه می‌گرفتند!!

🗒 مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین علی دوانی در خاطراتش می‌نویسد:

🔹 [در زمان طاغوت] آقای حاج سید مهدی یثربی -امام جمعه‌ی بعد از انقلاب کاشان- (پدر سید محمد یثربی از سران نشست اساتید) پنج روز از من [برای منبر] دعوت کرد. آن زمان، اوج انقلاب و بگیر و ببند منبری‌ها بود.

🔻 یکی دو ساعت بعد از ورودم به خانه آقای یثربی، رئیس آگاهی شهربانی آمد و نوشته متحدالمآلی (بخشنامه‌/ ابلاغیه‌ای) را جلوی من گذاشت و گفت:

«به احترام آقای یثربی، شما را به شهربانی نخواسته‌ایم. این ورقه را پر کنید تا بتوانید اینجا منبر بروید.»

🔻 دیدم نوشته متحدالمآل (بخشنامه) قریب به این مضمون است و جای امضای آن را خالی گذاشته‌اند: «این جانب ... در منبر، جز بیان مسائل دینی و مواعظ مذهبی چیزی نمی‌گویم. و اگر برخلاف مصالح مملکتی سخنی گفتم، به جرم سردستۀ خراب‌کاران تحت تعقیب قرار گیرم.»

❗️گفتم: «استاد و مرجع تقلید ما، حضرت آیت الله خمینی در نجف اشرف به حال تبعید است، و من بیایم برای چند منبر چنین تعهدی به شما بسپارم؟ امضا نمی‌کنم.» 

گفت: نمی‌شود.

گفتم: نمی‌خواهید، برمی‌گردم.

🔻 گویا اعلامیه [دعوت به مجلس منبر و روضه] هم صادر شده بود.

[مأمور شهربانی] از آقای یثربی خواست که مثل دیگری که قبل از من آمده و نوشته را امضا کرده بود، مرا وادار کند که من هم چنان کنم، ولی او ساکت بود. 

♨️ سید محمد یثربی (از اعضای اصلی نشست اساتید و پسر امام جمعه بعد انقلاب کاشان) که هنوز عمامه نگذاشته بود گفت: 

«ورقه را پر کنید و امضا کنید. آقای ... (از فضلای معروف قم) امضا کرد و داد.»‼️

❓گفتم: فلانی؟

‼️ گفت: بله، آخر او قرض دارد! 

❇️ گفتم: «ما طلبه‌ها اغلب قرض داریم. این موجب می‌شود که چنین چیزی را امضا کنیم و به اینها بدهیم؟

محال است که من امضا کنم. تعجب است که آن آقا تن به این ذلت داده است.

🔹 پس از بگومگو، به رئیس آگاهی گفتم: 

«چون اعلامیه [منبر] صادر کرده‌اند و مردم از امشب منتظر منبر هستند، اگر بخواهید من نوشته را پر نمی‌کنم، ولی خطی زیر آن می‌کشم و خودم چیزی می‌نویسم و می‌دهم.»

گفت: بنویسید ببینم!

خطی زیر نوشته و محل امضا کشیدم و نوشتم: «اینجانب گوینده و نویسنده دینی مدت پنج روز به کاشان دعوت شده‌ام و طبق وظیفه دینی با کمال نظم و آرامش برنامه را اجرا می‌کنم.»

سپس امضا کردم.

گفت: یعنی چه؟ این بی‌اعتنایی به متحدالمآل (بخشنامه) ماست که شهربانی به #همه_اهل_منبر می‌دهد و از آنها و امضا می‌گیرد.»

گفتم: از من همین است. نخواستید، همین حالا به قم برمی‌گردم.

🔹 همانجا به شهربانی تلفن کرد و گفت: «این طور نوشته است و می‌گوید اگر نخواستید، برمی‌گردم. شب هم باید منبر برود.» 

✅ گوشی را گذاشت و گفت: خیلی خوب. ما همین را قبول داریم.

نوشته را برداشت و رفت. 

📗 نقد عمر، مرحوم علی دوانی، ج ۱، ص ۴۴۲

📌 مناهج:

امثال این حقایق تاریخی را به افرادی که با شعار استقلال حوزه، مدام آرزوهای خود را به عنوان خاطرات پیش از انقلاب، مطرح می‌کنند، باید نشان داد؛ بلکه حافظه تاریخی این جماعت احیا شود...

وگرنه واضح است که استقلال و عظمت و برکت امروز حوزه، مدیون خمینی کبیر (قدس سره) است.

  • صادقی

  • صادقی

🌀 قم نمونه بود و من مفتخرم که در قم هستم

📝 شما غیرتمندان، شما پاک جوانان، سرمشق همه شدید

🎥 امام خمینی قدس سره 

📅 به مناسبت دهم اسفند سالروز ورود امام خمینی (ره) به قم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۷

  • صادقی

🎥 استقامت امام

♨️ به امام گفتند: اگر شما این نهضت را ادامه دهید، حوزه قم را تعطیل خواهند کرد!

  • صادقی

💠 امام خمینی قدس سره 

✅ روحانیت نباید از چیزی بترسد، روحانیت نباید از عربده‌کشی‌ها، وحشیگری‌ها و غوغای مشتی رجاله و اراذل وحشت کند. 

✅ علما و روحانیان باید تا آخرین قطره خون خود را در راه اسلام، در راه قرآن و در راه اعلای کلمة الله نثار کنند.

📚 صحیفه امام خمینی، ج ۱، صص ۱۵۸ و ۱۵۹

📌 مناهج:

بذر این انقلاب با خون شهدای روحانیت آبیاری و تثبیت شد؛ تا روزی که پرچم انقلاب به دست صاحب آن حضرت حجت -ارواحنا فداه- برسد روحانیت چون کوه، استوار در صحنه است.

  • صادقی